دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته بیست و یک ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Penance

  [ˈpenəns]

Noun

(especially in particular religions) an act that you give yourself to do, or that a priest gives you to do, in order to show that you are sorry for something you have done wrong

توبه، پتت، هود، کفاره، تنبیه، مجازات، عمل جبرانی

Synonyms

atonement, punishment, penalty, reparation, expiation, sackcloth and ashes, self-punishment, self-mortification

Examples

to do penance

توبه کردن

They are doing penance for their sins.

آنها در حال انجام توبه برای گناهان خود هستند.

Edwin did public penance, appearing, for a change, in church the next day.

ادوین توبه عمومی کرد و روز بعد برای تغییر در کلیسا ظاهر شد.

As a penance, she said she would buy them all a box of chocolates.

او به عنوان یک "عمل جبرانی"، گفت که برای همه آنها یک جعبه شکلات می خرد.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>