دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته بیست و یک ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Ascetic

  [əˈsetɪk]

Noun

a person who lives in a simple and strict way, without physical pleasures, especially for religious reasons

زاهد، پارسا، ریاضت کش، مرتاض، پرهیزکار

Synonyms

recluse, monk, nun, abstainer, hermit, anchorite, self-denier

Antonyms

hedonist, sensualist, voluptuary

Examples

Monks, hermits and ascetics

راهبان، عابدان و زاهدان

Do not outlaw tipplers, oh pious ascetic...

منع رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت...

He had come to see no value in material things and joined a group of ascetics.

او آمده بود تا هیچ ارزشی در مادیات نبیند و به گروهی از زاهدان بپیوندد.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>