دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته بیست و یک ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Bona fide

  [ˌbəʊnə ˈfaɪdi]

Adjective

real, legal or true; not false

با حسن نیت، واقعی، بی‌تقلب، بی‌غش، اصیل، واجد شرایط

Synonyms

genuine, real, true, legal, actual, legitimate, authentic, honest, veritable, lawful, on the level, kosher, dinkum, the real McCoy

Antonyms

false, fake, imitation, bogus, sham, counterfeit, ersatz, phoney or phony

Examples

A bona fide offer

پیشنهاد از روی حسن نیت

A bona fide member of the club

عضو تمام و کمال باشگاه

Is it a bona fide, reputable organization?

آیا این یک سازمان اصیل و معتبر است؟

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>