Bona fide
[ˌbəʊnə ˈfaɪdi]Adjective
real, legal or true; not false
با حسن نیت، واقعی، بیتقلب، بیغش، اصیل، واجد شرایط
Synonyms
genuine, real, true, legal, actual, legitimate, authentic, honest, veritable, lawful, on the level, kosher, dinkum, the real McCoy
Antonyms
false, fake, imitation, bogus, sham, counterfeit, ersatz, phoney or phony
Examples
A bona fide offer
پیشنهاد از روی حسن نیت
A bona fide member of the club
عضو تمام و کمال باشگاه
Is it a bona fide, reputable organization?
آیا این یک سازمان اصیل و معتبر است؟
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.