دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته بیست و چهار ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Taint

  [teɪnt]

Noun

the effect of something bad or unpleasant that damages or harms the quality of somebody/something

اثر(بد)، لکه، خدشه، عیب، فساد، تباهی، گزند

Synonyms

disgrace, shame, stigma, dishonor

Examples

Meat free from taint

گوشت بی عیب (سالم)

Repentance removes all taints of sin.

توبه همه‌ی لکه‌های گناه را می‌زداید.

Trying to save his son from the taint of prison

تلاش برای نجات پسرش از گزند زندان

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>