دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته بیست و نه ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Obese

  [əʊˈbiːs]

Adjective

(of people) very fat, in a way that is not healthy

بسیار چاق، گوشتگن، (بسیار) فربه

Synonyms

fat, overweight, heavy, solid, gross, plump, stout, fleshy, beefy, tubby, portly, outsize, roly-poly, rotund, podgy, corpulent, elephantine, paunchy, well-upholstered, Falstaffian

Antonyms

thin, lean, slender, skinny, gaunt, skeletal, emaciated, scraggy

Examples

Being obese and lazy is dangerous to health.

چاق بودن و تنبلی ( عدم تحرک ) برای سلامتی خطرناک است.

Obese patients are advised to change their diet.

به بیماران چاق توصیه میشود رژیم غذایی خود را تغییر دهند.

Eating too much of the wrong foods and getting little exercise can make people obese.

خوردن خیلی زیاد غذاهای نامناسب و تحرک کم ( کم ورزش کردن ) منجر به بیماری چاقی می شود.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>