Adherent
[ədˈhɪrənt]Noun
a person who supports a particular set of ideas
پیرو، وفادار، هوادار، طرفدار
Synonyms
supporter, fan, advocate, follower, admirer, partisan, disciple, protagonist, devotee, henchman, hanger-on, upholder, sectary
Antonyms
opposition, rival, opposer, enemy, opponent, foe, adversary, antagonist, dissentient, disputant
Examples
An adherent of Islam
پیرو مذهب اسلام
The new faith quickly gathered adherents.
دین جدید به سرعت طرفدار جمع کرد.
Bach was a strong adherent of the Lutheran Church.
باخ از طرفداران قوی کلیسای لوتری بود.
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.