دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته بیست و نه ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Garrulous

  [ˈɡærələs]

Adjective

​talking a lot, especially about unimportant things

پر حرف، حراف، وراج، روده دراز، پر چانه، پرگو

Synonyms

talkative, gossiping, chattering, babbling, gushing, chatty, long-winded, effusive, gabby, prattling, voluble, gossipy, loquacious, verbose, mouthy, rambling, lengthy, diffuse, long-winded, wordy, discursive, windy, overlong, verbose, prolix, prosy

Antonyms

reserved, reticent, taciturn, uncommunicative, tight-lipped, concise, terse, succinct

Examples

My garrulous barber

سلمانی وراج من

"Ian" isn't normally this garrulous!

"ایان" معمولا اینقدر پر حرف نیست.

My garrulous neighbor had given away the secret.

همسایه فضول من راز را فاش کرده بود.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>