دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته سی و دو ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Usurp

  [juːˈzɜːrp]

Verb

to take somebody’s position and/or power without having the right to do this

غصب کردن، سگاریدن، به زور گرفتن، زورستانی کردن

Synonyms

seize, take over, assume, take, appropriate, wrest, commandeer, arrogate, infringe upon, lay hold of

Examples

Gawmata usurped the throne of his brother.

گوماتا تاج و تخت برادرش را غصب کرد.

The government should not usurp the powers not given to it.

دولت نباید اختیاراتی را که به آن داده نشده است غصب کند.

She is scheming to take my place and usurp my power.

او قصد دارد جای من را بگیرد و قدرت من را غصب کند.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>