دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته سی و دو ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Venerable

  [ˈvenərəbl]

Adjective

venerable people or things deserve respect because they are old, important, wise, etc.

قابل احترام، ارجمند، محترم، معزز، دارای سابقه‌ی تاریخی، تاریخی، پرارزش، قدیمی و پرارزش

(in the Anglican Church) a title of respect used when talking about an archdeacon

(کلیسای انگلیکان - عنوان سرشماس) حضرت کشیش

(in the Roman Catholic Church) a title given to a dead person who is very holy but who has not yet been made a saint

(کلیسای کاتولیک - عنوان کشیش عالیقدری که بعدها ممکن است تقدیس شود) کشیش عالیقدر

Synonyms

respected, august, sage, revered, honoured, wise, esteemed, reverenced

Examples

A venerable old teacher

یک معلم پیر درخور احترام

A venerable monument

یک عمارت قدیمی و پرارزش

The president was a venerable old man with white hair and a gracious manner.

رئیس جمهور پیرمردی ارجمند با موهای سفید و رفتاری مهربان بود.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>