Vitiate
[ˈvɪʃieɪt]Verb
to destroy or reduce the effect of something
ناقص کردن، معیوب کردن، دچار ضلالت کردن، گمراه کردن، پست کردن
to make legally defective or invalid; invalidate
(قرارداد یا سند و غیره) بیاعتبار کردن، لغو کردن، باطل کردن
Synonyms
spoil, mar, undermine, impair, injure, harm, devalue, water down, blemish, invalidate, corrupt, contaminate, pollute, pervert, blight, taint, sully, deprave, debase, defile
Examples
He is vitiated by luxury.
تجملات او را فاسد کرده است.
Fraud vitiates a contract.
تقلب موجب ابطال قرارداد میشود.
Exaggeration has vitiated his style of writing.
مبالغه سبک نگارش او را معیوب کرده است.
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.