دسته‌ها واژه‌های ۵۰۴ درس هجدهم ۵۰۴
5 از 1 امتیاز

Ingenious

  [ɪnˈdʒiːniəs]

Adjective

(of an object, a plan, an idea, etc.) very suitable for a particular purpose and resulting from clever new ideas

(آنچه که با مهارت و استادی ساخته یا انجام شده باشد) ماهرانه، استادانه، ابتکاری، بکر، نوآورانه

having great mental ability; clever OR (of a person) having a lot of clever new ideas and good at inventing things

دارای توانایی‌ ذهنی‌ زیاد، زرنگ‌، (در اصل) دارای نبوغ، نابغه، فرهوش، نوآور، پرابتکار، نوآفرین، غباد، ابداع‌گر، مبدع

Synonyms

creative, original, brilliant, clever, masterly, bright, subtle, fertile, shrewd, inventive, skilful, crafty, resourceful, adroit, dexterous

Antonyms

clumsy, unimaginative, unoriginal, uninventive, unskilful, unresourceful

Examples

Bernie devised an ingenious plan to cheat on his income tax.

«برنی‌» نقشه‌ی مبتکرانه‌ای را طراحی‌ کرد تا در مالیات بر درآمدش تقلب‌ کند.

Rube Goldberg was a journalist who won fame for his ingenious inventions.

«روبی‌ گلدبرگ» روزنامه‌ نگاری بود که‌ بخاطر اختراع ابتکار آمیزش به‌ شهرت رسید.

The master spy had an ingenious way of passing secrets to the agent.

جاسوس بزرگ روش مبتکرانه‌ای برای انتقال اسرار به‌ مأمور مخفی‌ داشت‌.

An ingenious device

وسیله (یا ابزار) ابتکاری

An ingenious way of sending messages

روش نوآورانه‌ی فرستادن پیام‌ها

Another ingenious Englishman invented the weaving machine.

یک مبتکر انگلیسی دیگر، ماشین بافندگی را اختراع کرد.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>