Relieve
[rɪˈliːv]Verb
to remove or reduce an unpleasant feeling or pain
(درد و دلواپسی و فشار وغیره) کاستن، آرام کردن، تسکین دادن، خواباندن، فرو نشاندن، تخفیف دادن
to make a problem less serious
کمک کردن، پایمردی کردن، یاری دادن
to make something less boring, especially by introducing something different
تنوع ایجاد کردن، کم نما کردن، کم اثر کردن
to replace somebody at the end of their period of duty
نوبت عوض کردن، مرخص کردن، جای (پاسدار یا بازیکن خسته و غیره را) گرفتن
to free a town, etc. from an enemy army that has surrounded it
(شهر محاصره شده و غیره) به کمک شتافتن، امداد کردن، رفع محاصره کردن، محاصره شکنی کردن
a polite way of referring to going to the toilet
(با: self-) ادرار کردن، ریدن، شاشیدن
Synonyms
ease, soothe, alleviate, allay, relax, comfort, calm, cure, dull, diminish, soften, console, appease, solace, mitigate, abate, assuage, mollify, salve, palliate, interrupt, reduce, break up, alleviate, dispel, brighten, punctuate, lighten, counteract, mitigate, let up on, make bearable, free, release, deliver, discharge, exempt, unburden, disembarrass ,disencumber
Antonyms
intensify, worsen, heighten, exacerbate, aggravate
Examples
The pills relieved the pain from the wound l received in the conflict.
قرص ها درد ناشی از جراحتی را که در درگیری نصیبم شده بود، تسکین دادند.
A majority of the population wanted to relieve the mayor of his duty.
اکثریت مردم میخواستند شهردار را از سمت خود برکنار کنند.
The peace agreement relieved us of the threat of an attack.
قرارداد صلح، ما را از تهدید حمله، آسوده خاطر کرد.
To relieve a sentry
نگهبان را مرخص کردن (و جای او را گرفتن)
I will be relieved at six.
کار من ساعت شش تمام میشود (و کس دیگری جایم را پر خواهد کرد).
To relieve the poor
به فقرا کمک کردن
To relieve suffering
از رنج کاستن
A pill that relieves pain.
قرصی که درد را فرو می نشاند.
To relieve famine in Africa
قحطی در آفریقا را کم کردن
Tall trees relieved the flatness of the plain.
درختان بلند صافی دشت را کمنما میکردند.
He went behind the trees to relieve himself.
برای قضای حاجت رفت پشت درختها.
We must relieve the hardships of the refugees.
باید سختی پناهندگان را کم کنیم.
A tank column was sent to relieve the besieged city.
یک ستون تانک برای امداد به شهر محاصره شده گسیل شد.
To relieve the boredom of waiting, he began writing a letter.
برای اینکه از انتظار کشیدن کمتر حوصلهاش سر رود شروع به نوشتن نامهای کرد.
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ما