Abhor
[əbˈhɔːr]Verb
to hate something, for example a way of behaving or thinking, especially for moral reasons
تنفر داشتن، منزجر بودن، نفرت داشتن، بیزار بودن
Synonyms
hate, loathe, despise, detest, shrink from, shudder at, recoil from, be repelled by, have an aversion to, abominate, execrate, regard with repugnance or horror
Antonyms
like, love, enjoy, admire, relish, adore, cherish, delight in
Examples
I abhor the smell of garlic.
من از بوی سیر بیزارم.
She abhors hunting animals.
او از شکار حیوانات نفرت دارد.
Most decent people abhor corruption in government.
اکثر مردمان شریف از فساد در دولت بیزارند.
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.