دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته بیست و نه ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Adversary

  [ˈædvərseri]

Noun

​a person that somebody is opposed to and competing with in an argument or a battle

حریف، خصم، هماورد، دشمن، مخالفت

Synonyms

opponent, rival, opposer, enemy, competitor, foe, contestant, antagonist

Antonyms

friend, partner, ally, colleague, associate, supporter, helper, collaborator, accomplice, confederate, co-worker, main man, cobber

Examples

To tilt an adversary

به حریف حمله بردن

He defeated his adversaries one by one.

او مخالفان خود را یکی پس از دیگری مغلوب کرد.

An adversary can become a source of bliss...

عدو شود سبب خیر...

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>