Adversary
[ˈædvərseri]Noun
a person that somebody is opposed to and competing with in an argument or a battle
حریف، خصم، هماورد، دشمن، مخالفت
Synonyms
opponent, rival, opposer, enemy, competitor, foe, contestant, antagonist
Antonyms
friend, partner, ally, colleague, associate, supporter, helper, collaborator, accomplice, confederate, co-worker, main man, cobber
Examples
To tilt an adversary
به حریف حمله بردن
He defeated his adversaries one by one.
او مخالفان خود را یکی پس از دیگری مغلوب کرد.
An adversary can become a source of bliss...
عدو شود سبب خیر...
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.