دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته بیست و نه ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Apathy

  [ˈæpəθi]

Noun

​the feeling of not being interested in or enthusiastic about something, or things in general

فقدان احساسات، بی شوری، بی هیجانی، بی‌واکنشی، بی‌جانی، بی‌سوهشی، بی غیرتی، فقدان علاقه، بی‌علاقگی، بی توجهی، ناگرایی

Synonyms

lack of interest, indifference, inertia, coolness, passivity, coldness, stoicism, nonchalance, torpor, phlegm, sluggishness, listlessness, unconcern, insensibility, unresponsiveness, impassivity, passiveness, impassibility, unfeelingness, emotionlessness, uninterestedness

Antonyms

feeling, interest, concern, attention, emotion, anxiety, enthusiasm, zeal

Examples

Many people didn't vote in the election due to apathy.

بسیاری از مردم به دلیل بی علاقگی در انتخابات رای ندادند.

People's apathy about politics leads to politicians' corruption.

بی‌توجهی مردم نسبت به سیاست منجر به فساد سیاستمداران می‌گردد.

She was overcome by apathy while on this medication, and she spent hours every day just staring at the wall.

در طول مدتی که این دارو را مصرف می کرد او تسخیر بی حسی شده بود و هر روز ساعت ها فقط به دیوار خیره می شد.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>