دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته هجدهم ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Barometer

  [bəˈrɑːmɪtər]

Noun

​an instrument for measuring air pressure to show when the weather will change

فشار نگار، هواسنج، بارومتر

​something that shows the changes that are happening in an economic, social or political situation

هر چیزی که تغییر را نشان دهد، نمایشگر، شاخص، نمودار

Examples

The arrow on the barometer was pointing to "stormy".

فلش روی هواسنج به سمت "طوفانی" اشاره می کرد.

The stock market is a barometer of the economic conditions.

بورس سهام معیاری برای سنجش وضع اقتصادی است.

Fluctuating currency exchange values are a barometer of the stock market.

ارزش نوسان مبادلات ارزی ، معیاری برای بازار سهام هستند.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>