دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته سی ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Candor

  [ˈkændər]

Noun

the quality of saying what you think openly and honestly

رک گویی، بی‌پرده گویی، خلوص و صفا، بی‌پیرایگی، صداقت

Synonyms

fair-mindedness, fairness, candor, candidness, forthrightness, frankness, directness

Examples

Their candor is a very pleasing feature.

رک گویی و صداقت آنها یک ویژگی بسیار خوشایند است.

Even though I didn't agree with him, I liked his candor.

با آنکه با او موافق نبودم از صداقت او خوشم آمد.

Her candor in discussing her past made me feel I could trust her.

صراحت او در بحث درباره گذشته اش باعث شد احساس کنم می توانم به او اعتماد کنم.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>