Charisma
[kəˈrɪzmə]Noun
the powerful personal quality that some people have to attract and impress other people
فر، فره (جذابیت و نفوذ و قدرت کلام و پیشگامی که برخی از مردم به ویژه رهبران از آن برخوردارند)، جاذبه، کاریزما
Synonyms
charm, appeal, personality, attraction, lure, allure, magnetism, force of personality
Examples
The leader had a special charisma that impressed all the soldiers.
رهبر از جاذبهی ویژهای برخوردار بود که همهی سربازان را تحت تاثیر قرار میداد.
A lack of charisma
فقدان کاریزما
The President has great personal charisma.
رئیس جمهور دارای کاریزمای شخصی بزرگ است.
His charisma inspired his followers to amazing self-sacrifices.
نفوذ کلام او سبب ایثارگری شگفت انگیز پیروانش شد.
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.