دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته یازدهم ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Coerce

  [kəʊˈɜːrs]

Verb

to force somebody to do something by using threats

مجبور کردن، (به زور) وادار کردن، قلدری کردن، (با زور و یا تهدید) انجام دادن، اجرا کردن، مقید کردن، ملزم کردن

Synonyms

force, compel, bully, intimidate, railroad, constrain, bulldoze, dragoon, pressurize, browbeat, press-gang, twist (someone's) arm, drive

Examples

They coerced students into becoming members.

آنان دانشجویان را مجبور کردند که عضو بشوند.

She hadn’t coerced him in any way.

به هیچ وجه او را مجبور نکرده بود.

They tried to coerce him to sign away his rights.

آنها سعی کردند او را وادار کنند که حقوقش را امضا کند.

They were coerced into negotiating a settlement.

آنها مجبور به مذاکره برای حل و فصل شدند.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>