Copious
[ˈkəʊpiəs]Adjective
in large amounts
فراوان، بسیار، خیلی، وافر، متنابه، زیاد
Synonyms
abundant, liberal, generous, lavish, full, rich, extensive, ample, overflowing, plentiful, exuberant, bountiful, luxuriant, profuse, bounteous, superabundant, plenteous
Examples
He wrote copious letters.
او نامههای زیادی نوشت.
I took copious notes.
یادداشت های فراوانی برداشتم.
He presented copious evidence.
او شواهد فراوانی ارائه داد.
She supports her theory with copious evidence.
او برای اثبات نظریه خود از شواهد فراوانی استفاده می کند.
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.