دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته هجدهم ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Crave

  [kreɪv]

Verb

to have a very strong desire for something

(از ته دل) خواستن، (با اشتیاق زیاد) طلب کردن، (زن آبستن) ویار داشتن، غنج زدن، شنگیدن، ولع داشتن، مالش رفتن

to ask for something seriously

استدعا کردن، فروتنانه خواهش کردن، تمنا کردن

Synonyms

long for, yearn for, hanker after, be dying for, want, need, require, desire, fancy, hope for, cry out for, thirst for, pine for, lust after, pant for, sigh for, set your heart on, hunger after, eat your heart out over, would give your eyeteeth for, beg, ask for, seek, petition, pray for, plead for, solicit, implore, beseech, entreat, supplicate

Examples

He craved our forgiveness.

او از ما استدعای بخشش کرد.

It was hot and I was craving for a glass of ice water.

هوا گرم بود و من دلم برای یک لیوان آب یخ غنج می‌زد.

Love and understanding were what he had always craved.

محبت و تفاهم چیزی بود که او همیشه از ته دل خواستار آن بود.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>