دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته بیست و هفت ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Culminate

  [ˈkʌlmɪneɪt]

Verb

to end with a particular result, or at a particular point

به اوج (اوگ) رسیدن یا رساندن، به کمال رسیدن یا رساندن، به فرازینگاه رسیدن، انجامیدن، منجر شدن به

Synonyms

end up, end, close, finish, conclude, wind up, climax, terminate, come to a head, come to a climax, rise to a crescendo

Examples

Their hostility culminated in war.

خصومت آنان به جنگ انجامید.

The house of Burgundy was gradually culminating.

خاندان بور گاندی تدریجا به اوج خود می‌رسید.

Their agreement culminated a long series of negotiations.

توافق آنان پیامد یک دوره مذاکرات طولانی بود.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>