دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته بیست و دو ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Cumulative

  [ˈkjuːmjəleɪtɪv]

Adjective

having a result that increases in strength or importance each time more of something is added

فزاینده، فزونگر، افزاینده، مرکب

including all the amounts that have been added previously

(حقوق - وابسته به شواهد و مدارکی که شواهد و مدارک قبلی را تایید می‌کند) مضاعف، موید، تصاعدی، هم‌افزود (در مورد مجازات)، اضافی، افزوده (در مورد مدت زندان)

Synonyms

collective, increasing, aggregate, amassed, accruing, snowballing, accumulative

Examples

Cumulative evidence

شواهد موید

The cumulative effects of small daily doses of this medicine

تاثیر فزاینده‌ی مقدار کمی از این دوا در هر روز

Cumulative interest is interest that is added to the principal and draws additional interest.

بهره‌ی مرکب بهره‌ای است که بر اصل پول افزوده می‌شود و بهره‌ی اضافی به آن تعلق می‌گیرد.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>