Decadence
[ˈdekədəns]Noun
behavior, attitudes, etc. that show a fall in standards, especially moral ones, and an interest in pleasure and fun rather than more serious things
انحطاط، فرو گرایی، فروریزی، زوال
Synonyms
degeneration, decline, corruption, fall, decay, deterioration, dissolution, perversion, dissipation, debasement, retrogression
Examples
The decadence of China in the 18th century
انحطاط چین در قرن هجدهم
The decadence of modern Western society
انحطاط جامعه مدرن غربی
The decadence of morals is bad for a nation.
انحطاط اخلاقیات برای یک ملت بد است.
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.