Demeanor
[dɪˈmiːnər]Noun
the way that somebody looks or behaves
رفتار، طرز برخورد با، کردار، قیافه، وجنات، ریخت
Synonyms
address, air, bearing, manner, mien, presence, style, port
Examples
Rude in speech and demeanor
بیادب در گفتار و رفتار
The lordly demeanor of his son
رفتار بزرگوارانه ی پسر او
His good demeanor spoke well for him when he went to apply for the job.
رفتار خوبش معرف خوبی برای او شد وقتی برای درخواست کار مراجعه کرد.
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.