دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته سی و نه ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Demeanor

  [dɪˈmiːnər]

Noun

the way that somebody looks or behaves

رفتار، طرز برخورد با، کردار، قیافه، وجنات، ریخت

Synonyms

address, air, bearing, manner, mien, presence, style, port

Examples

Rude in speech and demeanor

بی‌ادب در گفتار و رفتار

The lordly demeanor of his son

رفتار بزرگوارانه ی پسر او

His good demeanor spoke well for him when he went to apply for the job.

رفتار خوبش معرف خوبی برای او شد وقتی برای درخواست کار مراجعه کرد.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>