دسته‌ها واژه‌های ۵۰۴ درس سوم ۵۰۴
5 از 2 امتیاز

Devise

  [dɪˈvaɪz]

Verb

think out, plan, invent OR to invent something new or to plan a new way of doing something

ابداع کردن، برنامه‌ ریزی کردن، اختراع کردن، تدبیر، تعبیه کردن، ساختن

Synonyms

work out, plan, form, design, imagine, frame, arrange, plot, construct, invent, conceive, formulate, contrive dream up, concoct, think up

Examples

The burglars devised a scheme for entering the bank at night.

سارقین‌ برای ورود شبانه‌ به‌ بانک‌، طرحی‌ را ابداع کردند.

I would like to devise a method for keeping my toes from becoming numb while I am ice skating.

دوست‌ دارم روشی‌ اختراع کنم‌ که‌ وقتی‌ اسکی‌ روی یخ‌ می‌کنم‌ مانع‌ بی‌حس‌ شدن انگشتان پایم‌ شوم.

If we could devise a plan for using the abandoned building, we could save thousands of dollars.

اگر بتوانیم‌ طرحی‌ برای استفاده از ساختمان متروکه‌ ابداع کنیم‌، می‌توانیم‌ هزاران دلار پس‌انداز کنیم‌.

To devise a remedy

چاره‌ای تدبیر کردن

To devise a new engine

موتور تازه‌ای ابداع کردن

He devised a new instrument for measuring temperature.

او ابزار جدیدی برای سنجش حرارت درست کرد.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>