دسته‌ها واژه‌های ۵۰۴ درس سی و پنج ۵۰۴
5 از 1 امتیاز

Discard

  [dɪˈskɑːrd]

Verb

to get rid of something that you no longer want or need

کنار انداختن‌، دور انداختن، کنارگذاشتن، (مجازی) دور افکندن، دست کشیدن از

(in card games) to get rid of a card that you do not want

(بازی ورق) دور انداختن یک یا چند ورق و گرفتن ورق تازه به جای آن، (برگ) انداختن

Synonyms

get rid of, drop, remove, throw away or out, reject, abandon, dump, shed, scrap, axe, ditch, junk, chuck, dispose of, relinquish, dispense with, jettison, repudiate, cast aside

Antonyms

keep, save, reserve, retain, hold back, hang or hold on to

Examples

Anna casually discarded one boyfriend after another.

«آنا» با بی‌توجهی‌ دوست‌ پسرهایش‌ را یکی‌ پس‌ از دیگری کنار گذاشت‌.

Confident that he held a winning hand, Slim refused to discard anything.

«سلیم‌» که‌ مطمئن‌ بود برگ برنده را دارد نپذیرفت‌ که‌ چیزی را کنار بگذارد.

Asked why he had discarded his family traditions, Mr. Menzel remained mute.

وقتی‌ از آقای «مِنزِل» پرسیده شد چرا سنت‌های خانوادگی‌اش را کنار گذاشته‌ است‌، ساکت‌ ماند.

We must discard these old superstitions.

باید این خرافات کهنه را دور بیافکنیم.

She discarded a jack and picked up an ace.

او سرباز را انداخت و آس را برداشت.

A butterfly that has discarded its chrysalis.

پروانه‌ای که شفیره‌ی خود را دور انداخته است.

As soon as spring arrived, she discarded her winter clothes.

به مجرد فرار رسیدن بهار لباس‌های زمستانی خود را کنار گذاشت.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>