Docile
[ˈdɑːsl]Adjective
quiet and easy to control
سر براه، رام، مطیع، حرف شنو، (نادر) زودآموز، تعلیم بردار
Synonyms
obedient, manageable, compliant, amenable, submissive, pliant, tractable, biddable, ductile, teachable
Antonyms
trying, difficult, troublesome, intractable, unmanageable, uncooperative, obstreperous
Examples
Also, Dierdre is a docile baby.
"دیردری" هم کودک سر به راهی است.
Religion has been accused indeed of keeping people docile and naive.
درواقع دین متهم به خام و مطیع نگه داشتن مردم شده است.
The once docile population has finally risen up against the ruthless regime.
مردمی که روزگاری فرمانبر و مطیع بودند، سرانجام در برابر رژیم بی رحم قیام خواهند کرد.
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.