Document
[ˈdɑːkjumənt]Noun
something handwritten or printed that gives information or proof of some fact OR an official paper, book or electronic file that gives information about something, or that can be used as evidence or proof of something
چیز دستنویس یا تایپ شده که درباره ی حقیقتی، شواهد یا اطلاعات میدهد، سند، مدرک، دستآویز، یافتگان، بنچاک
Synonyms
paper, form, certificate, report, record, testimonial, authorization, legal form
Examples
Newly discovered documents showed that the prisoner was obviously innocent.
مدارك به تازگی کشف شده، نشان داد که زندانی کاملاً بیگناه است.
The documents of ancient Rome have survived many centuries.
اسناد روم باستان، قرن های زیادی برجای مانده اند.
We were reluctant to destroy important documents.
مایل نبودیم که اسناد مهم را ازبین ببریم.
A legal document
سند قانونی
Documents proving his guilt.
مدارکی که جرم او را ثابت میکرد.
He stole secret documents and sold them to the enemy.
او اسناد سری را میدزدید و به دشمن میفروخت.
Document
[ˈdɑːkjument]Verb
to record something in the form of a written document, photograph, film, etc. AND to support or accompany something with documents
سند ارائه دادن، سنددار کردن، با مدرک اثبات کردن، (کتاب و رساله و غیره - با رجوع به منابع و مراجع مختلف ادعای خود را) به اثبات رساندن، مستند کردن
Synonyms
support, back up, certify, verify, detail, instance, validate, substantiate, corroborate, authenticate, give weight to, particularize
Examples
A well-documented book
کتاب مستند، کتادب فرنودین
You must document your claims.
ادعاهای خود را باید مستند کنید.
A clearly documented case of fraud
یک مورد به وضوح مستند از کلاهبرداری
This is a meticulously documented biography.
این یک بیوگرافی دقیق و مستند است.
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ما