Elevate
[ˈelɪveɪt]Verb
to give somebody/something a higher position or rank, often more important than they deserve
ترفیع دادن، ارتقای رتبه دادن، به جاه و مقام رساندن
to lift something up or put something in a higher position
بالا بردن، بلند کردن، فرازیدن، افرازیدن
to make the level of something increase
صدا را بلند کردن، (بر دانگ صدا) افزودن، (حرارت و صدا و غیره) زیاد کردن
to improve a person’s mood, so that they feel happy
تعالی بخشیدن، فرزانه شدن، مهذب شدن، تزکیه کردن، شرافتمند کردن، بزرگوار کردن، رفعت بخشیدن
Synonyms
promote, raise, advance, upgrade, exalt, kick upstairs, aggrandize, give advancement to, increase, lift, step up, intensify, move up, hoist, raise high, heighten, uplift, lift up, raise up, hike up, upraise
Examples
Private Carbo was elevated to higher rank for his valor.
سرباز وظیفه «کاربو»، به خاطر رشادتش به مقام بالاتری ارتقاء داده شد.
Reading a variety of good books elevates the mind.
خواندن انواع کتب خوب فعالیت ذهنی را افزایش میدهد.
The candidate spoke from an elevated platform.
نامزد از تریبون مرتفع سخنرانی کرد.
To elevate the temperature
حرارت را زیاد کردن
The angry men spoke with elevated voices.
مردان خشمگین با صدای بلند حرف میزدند.
Materials are elevated to the tenth floor by a hoist.
مصالح (ساختمانی) را با بالابر به طبقهی دهم میبرند.
The gas, being lighter than air, elevates the balloon.
گاز چون از هوا سبکتر است بالون را بالا میبرد.
Hard work and intelligence elevated him to the presidency
پشتکار و هوش او را به مقام ریاست جمهوری ارتقا داد.
He elevated his own relatives to high government positions.
او خویشان خود را به مقامهای بالای دولتی رساند.
He elevated woodcutting into a complicated art.
او چوب بری را به عنوان یک هنر پیچیده تعالی بخشید.
An artist should not only entertain but also elevate his audience.
هنرمند باید تماشاگرانرا نه تنها سرگرم کند بلکه (افکار آنان را نیز) تهذیب کند.
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ما