دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته بیست و چهار ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Entreaty

  [ɪnˈtriːti]

Noun

a serious and often emotional request

التماس، استدعا، تمنا، بیش‌خواهش، یوبه، یوزه

Synonyms

plea, appeal, suit, request, prayer, petition, exhortation, solicitation, supplication, importunity, earnest request

Examples

If entreaty fails I will resort to threats.

اگر تمنا اثر نکند به تهدید متوسل خواهم شد.

Despite her entreaties, he left.

علیرغم التماس او، او را ترک کرد.

She held up her arms in entreaty.

دستانش را به نشانه التماس بالا گرفت.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>