دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته بیست و نه ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Exhort

  [ɪɡˈzɔːrt]

Verb

to try hard to persuade somebody to do something

(با پند یا هشدار) آگاهاندن، تشویق و ترغیب کردن، برحذر کردن یا داشتن، پرهیزاندن، ایزانیدن

Synonyms

urge, warn, encourage, advise, bid, persuade, prompt, spur, press, counsel, caution, call upon, incite, goad, admonish, enjoin, beseech, entreat

Examples

We exhorted Reza to give up opium.

ما رضا را به ترک تریاک تشویق و ترغیب کردیم.

The priest exhorted us to help the poor.

کشیش صمیمانه خواستار شد که به مستمندان کمک کنیم.

I exhorted the students against gambling.

دانشجویان را از قمار برحذر کردم.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>