دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته دوم ۱۱۰۰ هفته بیست و دو ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Fabricate

  [ˈfæbrɪkeɪt]

Verb

to invent false information in order to trick people

(دروغ) بهم بافتن، (داستان و غیره) سرهم کردن، دروغ بافتن، جعل کردن

to make or produce goods, equipment, etc. from various different materials

ساختن، بنا کردن، (در کارخانه یا کارگاه و غیره) تولید کردن، فروردن، فرآوردن، همگذاشت کردن

Synonyms

make up, invent, concoct, falsify, form, coin, devise, forge, fake, feign, trump up, manufacture, make, build, form, fashion, shape, frame, construct, assemble, erect

Examples

She fabricated a story to justify her absence.

برای توجیه غیبت خود داستانی سرهم کرد.

They fabricated my signature.

امضای مرا جعل کردند.

In this factory they fabricate surgical instruments.

در این کارخانه ابزار جراحی می‌سازند.

This house is fabricated out of plastic materials

این خانه از مواد پلاستیکی ساخته شده است.

Fabricating sheet iron into plates.

تبدیل آهن ورق به بشقاب.

To fabricate a bridge of steel beams.

ساختن پل با تیرهای پولادی.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>