Fretful
[ˈfretfl]Adjective
behaving in a way that shows you are unhappy or uncomfortable
نق نقو، بد خلق، جوشی، بی تاب، بیقرار
Synonyms
irritable, cross, worried, complaining, anxious, unhappy, uneasy, edgy, touchy, fractious, petulant, out of sorts, tetchy, ratty, testy, short-tempered, querulous, peevish, splenetic, crotchety, captious
Examples
A fretful child
کودک ناآرام
The baby was tired and fretful.
بچه خسته و بدخلق بود.
Babies soon become fretful when they are tired or hungry.
نوزادان به زودی وقتی خسته یا گرسنه هستند نق نقو می شوند.
And, in the next room, the over-protected child coughing and fretful.
و در اتاق کناری، کودک بیش از حد محافظت شده در حال سرفه کردن و بی قرار بود.
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.