دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته بیست و یک ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Fulsome

  [ˈfʊlsəm]

Adjective

too generous in praising or thanking somebody, or in saying sorry, so that you do not sound sincere

زننده (به خاطر اغراق آمیز و غیر مخلصانه بودن)، بیزار گر، منزجر کننده، چاپلوسانه

Synonyms

extravagant, excessive, over the top, sickening, overdone, fawning, nauseating, inordinate, ingratiating, cloying, insincere, saccharine, sycophantic, unctuous, smarmy, immoderate, adulatory, gross

Examples

Fulsome praise

تعریف مبالغه آمیز و زننده

The fulsome words of court parasites

کلمات چاپلوسانه‌ی کاسه لیسان دربار

He was fulsome in his praise of the Prime Minister.

او در ستایش از نخست وزیر بسیار چاپلوسانه بود.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>