Garrulous
[ˈɡærələs]Adjective
talking a lot, especially about unimportant things
پر حرف، حراف، وراج، روده دراز، پر چانه، پرگو
Synonyms
talkative, gossiping, chattering, babbling, gushing, chatty, long-winded, effusive, gabby, prattling, voluble, gossipy, loquacious, verbose, mouthy, rambling, lengthy, diffuse, long-winded, wordy, discursive, windy, overlong, verbose, prolix, prosy
Antonyms
reserved, reticent, taciturn, uncommunicative, tight-lipped, concise, terse, succinct
Examples
My garrulous barber
سلمانی وراج من
"Ian" isn't normally this garrulous!
"ایان" معمولا اینقدر پر حرف نیست.
My garrulous neighbor had given away the secret.
همسایه فضول من راز را فاش کرده بود.
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.