دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته دوم ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Gesticulate

  [dʒeˈstɪkjuleɪt]

Verb

to move your hands and arms about in order to attract attention or make somebody understand what you are saying

با سر و دست اشاره کردن، با حرکت دست و انگشت بیان کردن، سر و دست تکان دادن، اشاره کردن

Synonyms

signal, sign, wave, indicate, motion, gesture, beckon, make a sign

Examples

Italians gesticulate while speaking.

ایتالیایی‌ها هنگام صحبت دست‌ها و انگشت‌ها را به حرکت در می‌آورند.

He gesticulated wildly at the clock.

با حرکات وحشیانه به ساعت اشاره کرد.

She was shouting and gesticulating from the other side of the road.

از آن طرف جاده فریاد می زد و سر و دست تکان می داد.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>