Grotesque
[ɡrəʊˈtesk]Adjective
strange in a way that is unpleasant or offensive
عجیب و غریب، متناقض، بی تناسب، عجیب و باور نکردنی
extremely ugly in a strange way that is often frightening or funny
ضحک و بی معنی، غیر عادی و تمسخر انگیز، پوچ و مسخره (معانی این واژه بیشتر تداعی منفی دارند)
Synonyms
unnatural, bizarre, weird, odd, strange, fantastic, distorted, fanciful, deformed, outlandish, whimsical, freakish, misshapen, malformed, absurd, ridiculous, ludicrous, preposterous, incongruous
Antonyms
natural, normal
Examples
A grotesque design
طرح ناجور و مسخره
Her behavior was pompous and grotesque.
رفتار آن زن پر افاده و تمسخر انگیز بود.
The soldier hid his burned face, believing his wife would find it grotesque.
سرباز صورت سوخته خود را پنهان کرد و معتقد بود که همسرش آن را عجیب و غریب میداند.
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ما