دسته‌ها واژه‌های ۵۰۴ درس هفدهم ۵۰۴
5 از 1 امتیاز

Harsh

  [hɑːrʃ]

Adjective

rough to the touch, taste, eye, or ear: sharp

زمخت‌ برای حس‌ لامسه‌، چشایی‌، بینایی‌، یا شنوایی‌، تند

cruel, severe and unkind

شدید، بی‌رحم، بی‌رحمانه، زیاده، فزون‌گرانه، مفرط، گزافه، ناسزاوار

(of weather or living conditions) very difficult and unpleasant to live in

(اندیشه یا احساس یا آب و هوا) ستهم، ناخوشایند، سخت، ناملایم

too strong and bright; ugly or unpleasant to look at

(نور) زننده، (اثر یا ظاهر) خشن، نازیبا، نازیبنده، ناسزا

unpleasant to listen to

(صدا) گوشخراش، ناهنجار

too strong and rough and likely to damage something OR unpleasantly rough, ragged, or coarse to the touch AND unpleasant to the taste or sense of smell; bitter; acrid:

(دست مالیدن) زبر، زمخت، خشن، (مزه) تلخ، تند، قوی، ناگوار

Synonyms

severe, hard, tough, grim, stark, stringent, austere, Spartan, inhospitable, comfortless, bleak, cold, freezing, bitter, icy, cruel, savage, brutal, ruthless, relentless, unrelenting, barbarous, pitiless

Antonyms

bland, bright, calm, cheerful, easy, facile, flexible, kind, low, mild, moderate, nice, pleasant, pliable, pliant, soft, sunny, yielding

Examples

The law is harsh on people who go around menacing others.

قانون در مورد افرادی که‌ پرسه‌ می‌زنند و دیگران را تهدید می‌کنند، بسیار خشن‌ است‌.

Looking at his cigarette, Phil realized it was absurd to inhale such harsh smoke.

«فیل‌» در حالیکه‌ به‌ سیگارش نگاه می‌کرد احساس کرد که‌ استنشاق چنین‌ دود تندی واقعاً احمقانه‌ است‌.

Hazel altered her tone of voice from a harsh one to a soft tone.

«هازل» لحن‌ صدایش‌ را از لحنی‌ زمخت‌ به‌ لحنی‌ نرم تغییر داد.

Harsh concrete

سیمان زبر، بتن زبر

A harsh punishment

تنبیه بیش از استحقاق (ناسزاوار)

Alaska's harsh winters

زمستان‌های سخت آلاسکا

The harsh realities of life

واقعیات دلخراش زندگانی

This beer has a harsh taste.

این آبجو مزه‌ی تندی دارد.

The harsh light of the searchlights

نور زننده‌ی نورافکن

The harsh sound of the electric saw

صدای ناهنجار اره‌ی برقی

His father was a harsh, irascible man.

پدرش مرد زمخت و زودخشمی بود.

Despite his harsh exterior, he is a kind man.

علی‌رغم ظاهر خشنش او مرد مهربانی است.

The two lawyers exchanged some harsh words.

آن دو وکیل با هم حرف‌های زننده‌ای رد و بدل کردند.

He had been raised in a harsh environment.

او در محیط خشنی بار آمده بود.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>