دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته بیست و پنج ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Hoard

  [hɔːrd]

Verb

to collect and keep large amounts of food, money, etc., often secretly

انباشتن، ذخیره کردن، توده کردن، اندوختن، کپه کردن، تلمبار کردن، احتکار کردن، بنداری کردن

Synonyms

save, store, collect, gather, treasure, accumulate, garner, amass, stockpile, buy up, put away, hive, cache, lay up, put by, stash away

Examples

Ants hoard grain.

مورچه‌ها دانه می‌اندوزند.

He hoarded wheat.

او گندم احتکار می‌کرد.

They hoarded their money instead of spending it.

آنان بجای خرج کردن، پول خود را می‌اندوختند.

She hoarded her love and counted the days to her son's return.

او عشق خود را (در سینه) انباشت و در انتظار بازگشت فرزند روزشماری کرد.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>