دسته‌ها واژه‌های ۵۰۴ درس هجدهم ۵۰۴
5 از 1 امتیاز

Horrid

  [ˈhɔːrɪd]

Adjective

terrible; frightful OR very unpleasant or unkind

وحشتناک، ترسناک، هولناک (و تنفر انگیز)، ترسناک و زننده، مشمئز کننده، (بسیار) بد، ناخوشایند، کریه

Synonyms

unpleasant, terrible, awful, offensive, nasty, disgusting, horrible, dreadful, obscene, disagreeable, yucky or yukky, nasty, dreadful, horrible, mean, unkind, cruel, beastly

Antonyms

attractive, delightful, pleasant, pleasing, wonderful

Examples

Janey avoided staring at the horrid man’s face.

«جینی‌» از نگاه کردن به‌ چهره ی مرد ترسناک اجتناب کرد.

It is simply horrid the way cars pollute the air we breathe.

اتومبیل ها به‌ شیوه ی وحشتناکی‌ هوایی‌ را که‌ ما تنفس‌ می‌کنیم‌ آلوده می‌کنند.

When Mary was good, she was very good, but when she was bad, she was horrid.

وقتی‌ ماری خوب بود، بسیار خوب بود ولی‌ وقتی‌ بد بود وحشتناک بود.

He is a horrid person.

او آدم بسیار ناخوشایندی است.

Her cooking was horrid.

دست‌پخت او تهوع آور بود.

The horrid face of the man-eating creature from Mars

قیافه‌ی وحشتناک موجود آدمخوار از کره‌ی مریخ

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>