دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته بیست و هشت ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Infallible

  [ɪnˈfæləbl]

Adjective

never wrong; never making mistakes

(کسی که جایز الخطا نیست مانند خداوند) بری از خطا، لغزش ناپذیر

​that never fails; always doing what it is supposed to do

شخص یا چیز خطاناپذیر، قابل اطمینان، کم خطا

Synonyms

authoritative, flawless, foolproof, unbeatable, acceptable, accurate, agreeable, apodictic, certain, correct, effective, effectual, efficacious, efficient, exact, faultless, handy, helpful, impeccable, incontrovertible, inerrable, inerrant, omniscient, perfect, positive, reliable, satisfactory, satisfying, sure, surefire, true

Antonyms

erring, fallible, faulty, imperfect

Examples

Only God is infallible.

فقط خدا جایزالخطا نیست.

None of us are infallible.

هیچ یک از ما مصون از خطا نیستیم.

The computer's calculation is considered infallible.

محاسبه رایانه خطاناپذیر تلقی می شود.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>