Inundate
[ˈɪnʌndeɪt]Verb
to cover an area of land with a large amount of water
سیل گرفتن، سیل زده کردن، زیر آب بردن، از آب پوشیده کردن، آب بستن به
to give or send somebody so many things that they cannot deal with them all
(به ویژه به صورت مجهول) اشباع کردن، (در چیزی) غرقه کردن
Synonyms
overwhelm, flood, swamp, engulf, overflow, overrun, glut, submerge, drown, immerse, deluge
Examples
Rain caused the river to inundate farms.
باران موجب شد که رودخانه کشتزارها را زیر آب ببرد.
Help for the inundated villages
کمک به دهکدههای سیل زده
Our basement was completely inundated.
زیرزمین ما پر از آب شده بود.
Our office was inundated with job applications.
سیل درخواست کار به ادارهی ما سرازیر شد.
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.