دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته یازدهم ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Inundate

  [ˈɪnʌndeɪt]

Verb

to cover an area of land with a large amount of water

سیل گرفتن، سیل زده کردن، زیر آب بردن، از آب پوشیده کردن، آب بستن به

to give or send somebody so many things that they cannot deal with them all

(به ویژه به صورت مجهول) اشباع کردن، (در چیزی) غرقه کردن

Synonyms

overwhelm, flood, swamp, engulf, overflow, overrun, glut, submerge, drown, immerse, deluge

Examples

Rain caused the river to inundate farms.

باران موجب شد که رودخانه کشتزارها را زیر آب ببرد.

Help for the inundated villages

کمک به دهکده‌های سیل زده

Our basement was completely inundated.

زیرزمین ما پر از آب شده بود.

Our office was inundated with job applications.

سیل درخواست کار به اداره‌ی ما سرازیر شد.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>