دسته‌ها واژه‌های ۵۰۴ درس بیستم ۵۰۴
5 از 1 امتیاز

Jagged

  [ˈdʒæɡɪd]

Adjective

with sharp points sticking out; unevenly cut or torn OR with rough, pointed, often sharp edges

دارای نوک های تیز که‌ بیرون زده اند، یکنواخت‌ بریده یا پاره نشده است‌، (دارای بریدگی‌های تیز مانند شیشه‌ی شکسته یا سنگ پر دندانه) پر دندانه، تیز گوشه دار، بریده بریده، اره‌ای، مضرس، ناصاف، نا هموار

Synonyms

uneven, pointed, craggy, broken, toothed, rough, ragged, ridged, spiked, notched, barbed, cleft, indented, serrated, snaggy, denticulate

Antonyms

level, rounded, regular, smooth, glassy

Examples

Being reckless, Rudy didn’t watch out for the jagged steel.

چون «رودی» بی‌پروا بود، مراقب‌ فولاد لبه‌ تیز نبود.

It’s an enormous job to smooth the jagged edge of a fence.

صاف کردن لبه‌ی دندانه‌دار یک‌ نرده کار دشواری است‌.

Leslie’s hair was so jagged it was scarcely possible to tell that it had just been cut.

موهای «لسلی‌» آنقدر وزوزی بود که‌ به‌ سختی‌ می‌شد گفت‌ تازه کوتاه شده است‌.

A jagged rock

صخره‌ی پر تیز گوشه

The jagged edge of a saw

لبه‌ی تیز و گوشه‌دار اره

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>