Manifold
[ˈmænɪfəʊld]Adjective
many; of many different types
چند جوره، چند بخشی، چند جانبه، چند دیس، چند شکل، چندگانه (دارای چندین شکل یا جنبه یا بخش یا ویژگی)، لابهلا، پیچیده، چندگون، بسلا، متعدد، پرشمار
Synonyms
numerous, many, various, varied, multiple, diverse, multiplied, diversified, abundant, assorted, copious, multifarious, multitudinous, multifold
Examples
His manifold wisdom
خردمندی همه جانبهی او
Manifold industries
صنایع گوناگون
Manifold duties
وظایف متعدد
The consequences of this event were manifold.
پیامدهای این رویداد متعدد بود.
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.