دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته هفدهم ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Manifold

  [ˈmænɪfəʊld]

Adjective

many; of many different types

چند جوره، چند بخشی، چند جانبه، چند دیس، چند شکل، چندگانه (دارای چندین شکل یا جنبه یا بخش یا ویژگی)، لابه‌لا، پیچیده، چندگون، بسلا، متعدد، پرشمار

Synonyms

numerous, many, various, varied, multiple, diverse, multiplied, diversified, abundant, assorted, copious, multifarious, multitudinous, multifold

Examples

His manifold wisdom

خردمندی همه جانبه‌ی او

Manifold industries

صنایع گوناگون

Manifold duties

وظایف متعدد

The consequences of this event were manifold.

پیامدهای این رویداد متعدد بود.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>