Manipulate
[məˈnɪpjuleɪt]Verb
to control or influence somebody/something, often in a dishonest way so that they do not realize it
(با تقلب) انجام دادن، دغلکاری کردن، (با نامردی و نارو زدن) اداره کردن، (سر دیگران) شیره مالیدن، انگولک کردن، (با شایعه پراکنی یا سند سازی و غیره) قیمتها را تحت تاثیر قرار دادن، (به منظور گول زنی یا تقلب و غیره) دستکاری کردن، دست بردن (در چیزی)، مخدوش کردن، دست یازیدن، دستورزی کردن
handle or treat skillfully OR to control, use or change something with skill
ماهرانه برخورد یا رفتار کردن، با دست (و مهارت) انجام دادن، (با دست) به کار بردن، برزیدن، با مهارت اداره کردن، ترتیب دادن، ماهرانه عمل کردن، تدبیرکردن
Synonyms
influence, control, direct, guide, conduct, negotiate, exploit, steer, manoeuvre, do a number on, twist around your little finger, work, use, operate, handle, employ, wield, massage, rub, knead, palpate
Examples
Scientists must know how to manipulate their microscopes.
دانشمندان باید بدانند چطور میکروسکوپ های خود را بکار ببرند.
While Mr. Baird manipulated the puppets, Fran spoke to the audience.
در حالیکه آقای «بایرد» عروسک های خیمه شب بازی را با مهارت تکان میداد، «فران» برای تماشاچیان صحبت میکرد.
The wounded pilot manipulated the radio dial until he made contact.
خلبان مجروح، صفحه رادار را دستکاری کرد تا اینکه تماس گرفت.
Groups who manipulate prices.
گروههایی که با دغلکاری قیمتها را تعیین میکنند.
To manipulate in election
در انتخابات تقلب کردن
To manipulate a situation to satisfy one's greed.
برای اقناع حرص و آز خود از موقعیت بهرهگیری کردن.
She knew how to manipulate her husband's weaknesses.
آن زن میدانست چگونه از نقاط ضعف شوهرش استفاده کند.
He has manipulated the accounts.
او در حسابها دست برده است.
The police report had been manipulated.
گزارش پلیس دستکاری شده بود.
The text has been manipulated through the omission of passages.
با حذف تعدادی از عبارات، متن را مخدوش کردهاند.
Providence has manipulated events to this end.
مشیت الهی عاقبت کار را چنین ترتیب داده است.
The monkey was trained to manipulate simple devices.
به کار بردن ابزار ساده را به میمون آموخته بودند.
The retarded child found it difficult to manipulate a pencil.
برای کودک عقب افتاده به کار بردن مداد دشوار بود.
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ما