Maximum
[ˈmæksɪməm]Noun
greatest amount OR the greatest amount, size, speed, etc. that is possible, recorded or allowed
بیشترین مقدار، اندازه و سرعت ممکن
Synonyms
top, most, peak, ceiling, crest, utmost, upper limit, uttermost
Antonyms
bottom, minimum
Examples
Chris acknowledged that the maximum he had ever walked in one day was fifteen miles.
«کریس» اذعان کرد که بیشترین مقداری که تا بحال ظرف یک روز پیاده روی کـرده اسـت، پانزده مایل بوده است.
A maximum of 30 children in a class
حداکثر 30 کودک در یک کلاس
What is the absolute maximum you can afford to pay?
حداکثر مقدار مقطوعی که می توانید پرداخت کنید چقدر است؟
The July maximum (= the highest temperature recorded in July) was 30°C.
حداکثر دمای جولای (= بالاترین دمای ثبت شده در ماه جولای) 30 درجه سانتی گراد بود.
Maximum
[ˈmæksɪməm]Adjective
greatest possible OR as large, fast, etc. as is possible, or the most that is possible or allowed
بیشترین مقدار ممکن، حداکثر، بیشینه، بیشین، مهین، مهینه، منتها درجه، اوج، ماکزیمم
Synonyms
greatest, highest, supreme, paramount, utmost, most, maximal, topmost
Antonyms
lowest, least, minimal
Examples
We would like to exhibit this rare collection to the maximum number of visitors.
ما دوست داریم که این مجموعهی بینظیر را برای بیشترین تعداد بازدیـد کننـده بـه نمـایش بگذاریم.
The committee anticipated the maximum attendance of the first day of the performance.
کمیته بیشترین تعداد بازدیدکننده را در روز نخست اجراء پیش بینی کرد.
Maximum point
(ریاضی) نقطهی اوج، نقطهی بیشینه
Maximum temperature
بیشینهی حرارت، حداکثر دما
Maximum speed on city roads is 60 kilometers.
حداکثر سرعت در جادههای شهر ۶۰ کیلومتر است.
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ما